مرحوم سید مصطفی برازنده

[saeed]

سلام دوستان
هر عکس، مطلب و خاطره ای از مرحوم سید مصطفی برازنده دارید در همین پست قرار بدید.



[CENTER][/CENTER]

[ezat]

سعید جان ایده ی خوبیه
والا من تنها چیزی که از ایشون یادم میاد اون استکان معروفش بود که همه محلیها تو خونه شون داشتن و هر وقت آقا میومد خونه شون
توی اون استکان براشون چایی میریختن

[kalaavangaa]

بسمه تعالی
با كسب اجازه از آقازادگان مرحوم مغفور حضرت حجّت‌الاسلام والمسلمين آقا سيّد مصطفی برازنده حسينی آهاری


مدادالعلما افضل من دماء الشهدا

مرحوم آقا‌سيد مصطفی برازنده كه پدر بزرگوار خود (آقا‌‌سيد ابوالقاسم محمدحسينی آهاری) را در سنين جوانی در روستای حسنكدر جاده چالوس پايين تر از نسا در اثر سانحه ای از دست داده بود

با تقاضای اهالی روستای كلاونگا به همراه دو برادر(ا- آقا‌سيد علی‌عمران2- آقا‌سيد محمود) و يك خواهر به روستای كلاونگا تشريف فرما شدند و در اين روستا سكونت گزيدند و كلاونگا را به عنوان وطن خود

انتخاب نمودند .

ايشان به عنوان روحانی محل در كنار مرحوم حاج شيخ عباس توكلی در روستا مشغول به فعاليت شدند. كارهای سطح تبليغی نامبرده به جائی كشيده شد كه اهالی روستاهای اربعه همجوار نيز از ايشان برای مسائل

و احكام دينی دعوت به عمل آوردند از شهر‌های مازندران و روستاهای آن نيز از ايشان دعوت شد، كه به همگی آن‌ها پاسخ دادند.


ايشان بار اول با خواهر مرحوم علی فرزدِی ازدواج نمودند كه حاصل ازدواجشان يك دختر بوده است. متاسفانه همسرشان در سن جوانی فوت شده است.و بعدا با يكی از طايفه ‌های توكلی دونا وصلت نمودند. ثمره

اين ازدواج پنج پسر(1-آقا‌سيد جلال2- آقا‌سيد كمال3-آقا‌سيد بلال4-آقا‌سيد مختار5-آقا‌سيد جليل) و دو دختر بوده است .


ايشان در جوانی علاوه بر تبليغات اسلامی كم و بيش به كار كشاورزی و دامپروری نيز مشغول بوده‌اند. در اوايل دهه 20 به عارضه درد چشم مبتلا شده‌اند، كه درمان‌ها به نتيجه‌ای نرسيد و سر‌انجام از هر دو

چشم نا‌بينا شده‌اند. مرحوم آقاسيد‌مصطفی از حافظه بسيار قوی بر خوردار بودند ، به طوريكه بسياری از دعاهای مربوط به ماه مبارك رمضان وساير ادعيه را از حفظ می‌خواندند و همگی مردم روستا را به صدا

می‌شناختند. از صدای بسيار خوب و حزينی برخوردار بودند كه اين خود باعث جذابيت ايشان در نزد مردم روستا وساير بلاد بوده است. تعزيه‌های بسيار خوبی را از حفظ می‌خواندند.


با گذشت بيش از 55 سال كليه محفوظات علمی خود را درحالت روشندلی ثابت نگهداشته‌اند. و در جهت ارتقائ سطح علمی خود در بيشتر اوقات فراغت به برنامه‌های علمی-مذهبی راديو گوش می‌‌دادند. در جهت

تامين معاش خانواده بسيار كوشا بودند. در اوايل دهه چهل كه خودم بياد دارم ماه رمضان كه در زمستان بود ايشان شب‌ها در سه روستای كمربن و اليكا و كلاونگا روضه می‌خواندند و سوار بر مال (اسب يا

قاطر) فاصله بين روستاها رابه همراه يكنفر طی طريق می‌نمودند.


ايشان، سيد، بزرگوار و روشندلی بودند كه با رفتار و كردارشان و با مردمداری زبانزد، محبت‌ها را مانند جد بزرگوارش (حضرت محمد صلوات الله عليه) به خود معطوف می‌داشتند. مرحوم آقا‌سيد بلال برازنده

قبل از فوت آقا‌سيد مصطفی در اثر سانحه تصادف در شهرستان چالوس فوت نموده بودند. ايشان در از دست دادن فرزند جوانش بسيار صبور بودند .وی در ادای احترام به اجدادش به وسيله صلوات در منبرهايش

بسيار پا‌فشاری داشتند، به طوريكه در هر منبر و در هر مجلس بيش از سي، چهل صلوات می‌فرستادند و مردم هم در فرستادن صلوات از ايشان تبعيت داشتند. علاوه بر اعمال و كردار پسنديده‌اي كه دارا بودند در

زمان حيات باقيات و صالحات فراوانی از خود باقی گذاشتند ايشان در پاييز سال 1372در سن كهولت (93سالگی) به رحمت ايزدی پيوستند. در تشييع جنازه ايشان تمامی اهالی روستا و همچنين روستائيان اليكا و

كمربن و دو روستای دونا و همه آنهائی كه از مناطق رودبار قصران و اهالی مازندران كه با او آشنا بودند شركت نمودند و در مراسم سوم آن مرحوم كه در يك روز طوفانی در روستای كلاونگا برگزار شد همه

عاشقان و دوستداران آن سيد جليل‌القدر شركت نمودند. مجلس هفتمين روز در گذشت ايشان كه در شهرستان نور بر گزار گرديد، از همه نقاطی كه با وی آشنائی داشتند حضور پيدا نمودند. محل دفن ايشان در

قبرستان بالائی روستا ( بهشت رضوان)كه قبلا شرح آن قبرستان داده شد مدفون است.


يكیِ دو سال بعد از فوت مرحوم آقا سيدمصطفی، مردم روستاهای خمسه، ساخت مقبره‌ای بر مزار ايشان را مطرح نموده و اصرار می‌كردند. بنا بر اين، موضوع با آقا سيد كمال برازنده در ميان گذاشته شد و قرار

گرديد كه هيئت موئسسي تشكيل و اقدامات لازم انجام گيرد. اعضاء هيئت عبارت بودند از: ا- آقا سيد كمال برازنده 2- آقای‌حاج عبدالمحمد توكلی 3- اينجانب عباس توكلی و چند نفر ديگر كه اسامی آن‌ها را فعلا

به خاطر نمی‌آورم. مردم روستاها از اين اقدامات مقدماتی بسيار خوشحال شدند و هريك پيشنهاد كمك مالی در حد وسع خود را داشتند، اما در مراجعه به بعضی از افراد شاخص منطقه، موضوع را با بعضی از

مسائل شرعی مخا‌‌لف دانستند وبا دلائلی كه آورده بودند و خط و نشان‌هائی كه كشيده بودند، آن طرح بزرگ مسكوت ماند.


از آن زمان به بعد هر ساله مشتاقان فراوانی از نقاط مختلف جهت خواندن فاتحه و جهت توسل جستن از اجداد بزرگوارشان در درگاه حضرت احد‌يت، بر سر مزار ايشان حضور پيدا می‌كنند و ادای احترام می‌نمايند،

به طوريكه جهت رسيدن به نيات و مقاصدشان، نذر و نذوراتی را هديه می‌كنند.

فرزندان ايشان كه مراجعات مردم را بدين منوال ديده‌اند، اقدام به ساخت مقبره ای بر سر مزار پدر نمودند. مردم هم، هر كس در وسع خودش به موضوع كمك كردند. الحمدلله با تغييرات فراوانی كه در ساختمان

مزار، بوجود آمده است، ساختمان مقبره شكل آبرومندانه ای به خود گرفته و هر سا‌له مراجعه كنندگان فراوانی بر سر مزار آن مرحوم دارد. یکشنبه بیست و هشتم شهریور 1389



عبّاس توكّلی(سابع) تهران

[saeed]

خیلی ممنونم از آقای توکلی و عزت جان، امیدوارم که بقیه دوستان هم تو این مباحث شرکت کنند.

[ezat]

از آقای توکلی تشکر می کنم که بیوگرافی کاملشون رو گفتند
راستی یه چیزی که یادم رفته بود درباره ایشون این بود که در دید وبازدید های گروهی همیشه یه کیسه کوچیک توتون و چپق همراه ایشون بود که هر وقت میخواستن بکشن دوستان البته بیشتر جونها براشون چاق میکردند و بعد میکشیدند

[sina92]

مطمئنا هر کدوم از ما خاطراتی از اون بزرگوار داریم اما اگر قرار بر نوشتن خاطرات و ثبت عکس برسه فرزندان و نوادگان حضرت آقا باید پیشقدم باشند که متاسفانه هیچ تلاشی از هیچ کدام از آنها نمی بینیم...!!!

[saeed]

حق با شماست آقا سهراب، دوستان کم لطفی میکنند، اما من وظیفه دونستم که از ایشون به عنوان یک شخصیت بزرگ کلاونگایی یاد کنم، البته نوادگانش یه قول هایی به ما دادند!!!

[saeed]

مقبره مرحوم سید مصطفی برازنده واقع در قبرستان بالایی کلاونگا



[CENTER][/CENTER]

[saeed]

عکس مرحوم سید مصطفی برازنده که نوه ی هم نام ایشان (آقا مصطفی برازنده) لطف کردند و فرستادند.


[CENTER][/CENTER]

[sotak0122]

به نام خدا
دیشب که کنار دیوار دانشگاه مازیار ایستاده بودم دو برادری را دیدم که سالها پیش پدرشان را در صانحه ای از دست داده بودند.زمانیکه پدرشان رفت کودکی نحیف بودند اما حالا مردانی دلیرو زبردستند .چالاک وقوی و از همه مهمتر مهربان و خوش قلب.کسانی که با پدر این دو برادر مراوده ای داشته اند می گویند این خصیصه ها را از پدرشان به ارث برده اند.آنها وقتی از کارهای پدرشان در میان مردم میشنوند "از حسن خلقش"اززیبایی کلامش"از صله ارحامش و....بار سنگین این همه اعتبارش که مایه اعتبار آنها میان مردم شده است یاد خودم افتادم وقتی میبینم جواز کسبی با اعتبار پشت سرم هست . هنوز وقتی از خیابانهای شهرستان نور میگذرم مردم آنی که بفهمندپسر مرحوم سید جلال هستم احترامی وصف ناشدنی برایم قائل میشوند .واز شما دوستان عزیزی که برای بهتر شناساندن بزرگان محلمان تلاش می کنید کمال تشکر رادارم.



08/03/1393 سیدجواد برازنده میرمحمدحسینی

[saeed]

خواهش میکنم، وظیفه بود، اما انتظار داریم شما هم تو این امر ما رو یاری کنید.اگه عکسی، خاطره ای و یا مطلبی از ایشان دارید( که حتما همینطوره) تو سایت بذارید تا دیگران هم استفاده کنند.

[MohammadF]

خاطره ای از پدربزرگم ، مرحوم مشهدی علی فرزادی در خصوص حضرت حجت الاسلام سید مصطفی برازنده حسینی :
در سال درگیری کلاونگاهیها باعشایری که هرساله به زور وارد کوههای کلاونگاه می شدند( حدودا" در دهه 1330 به بعد بود ) ، قرار بر این شد که برای همیشه آنها را از
محل بیرون کنند. برای همین منظور از هرخانوار یک نفر زن و یک نفر مرد جهت درگیری با آن عشایر باید آماده می شدند .در روز نوزدهم ماه مبارک رمضان جهت بیرون کردند
آنها همه آماده حرکت به سمت کوه (احتمالا" مرزخیل ) شدند. از آنجائیکه تعداد آن عشایر بیشتر بوده و از طرفی تعدادی از اهالی که باید درگیر می شدند زن بودند،روحیه
خوبی نداشتند. قبل از حرکت حضرت آقا سید مصطفی به جهت دلگرمی مردم و دادن روحیه به آنها روی پل ( درکا ) ایستاد وبا دردست گرفتن قرآن وعمامه خود ، همگی
را از زیر قرآن عبور داده و چنان با اطمینان به آنها گفت حتما" پیروز خواید شد. و بعد از بدرقه مردم ، حضرت آقا به مسجد امام حسن عسگری (ع) محل رفته وجهت پیروز شدن اهالی به دعا و نیایش مشغول بوده تا اینکه اهالی پس از در گیری سخت پیروزمندانه به محل برگشتند. وآقا نماز شکر بجا آوردند.
{توضیح اینکه این واقعه سرشار ازحماسه ای هست که به فراموشی سپرده شده و کمتر کسی به آن پرداخته است. که در این حماسه چطور با آنها درگیر شدند و یا
اینکه مشهدی حبیب الله کی بود وچه کرد ودلاوریهای مشهدیه خاتون و حاجیه خانم کوکب کمتر به گوشها رسیده و یا در اذهان محو شده است . }

[LEFT]نقل از پدرم : رضا فرزادی [/LEFT]
[LEFT] [/LEFT]

[saeed]

ممنون محمد جان، خیلی جالب بود. من تا حالا این قضیه رو نشنیده بودم.

[amerali]

با صلوات بر محمد و آل محمد و بر دودمان بجای مانده از آنها .
از جمله افتخارات بنده در زندگی ؛ داشتن پدر بزرگی چون آقا سیدمصطفی میباشد . همچون سندی معتبر .
با توجه به علاقه شدیدی که بین مادرم ( دختر دوم آقا - سید خانم - سیده شهربانو ) و رفت و آمد زیادی که آقا به منزل ما داشتند و یا ما بهمراه مادرمان به منزل آقا چه در کلاونگاه و چه در محمود آباد داشتیم از برخی ویژگیهای بارز اقا باخبر بودیم . اما بنده علاوه بر معجزاتی که از آقا در زمینه معمم شدنشان و چند مورد غیب گویی ایشان شنیده بودم ؛ در مورد برآورده کردن نذر ها در دوره حیاتشان تجربه ای نداشتم . اما چها سال پس از فوتشان در شرایطی که حین تحصیل در دانشگاه به یک مشکل بزرگی برخورد کردم و پس یک ماه تلاش و دوندگی راه به جایی نبرده بودم ، در اوج نا امیدی ناخودآگاه بیاد آقا افتادم و از جدش کمک خواستم . خدا شاهده انگار اب روی آتیش مشکلم عین آب خوردن حل شد و بعد از آن هر وقت برای خودم مشکل حادی بوجود بیاید به آقا و جدش متوسل میشوم و در صورت مراجعه دیگران به بنده نیز به ایشان پیشنهاد میدهم و تا کنون تعدادی از افرادی که مراجعه داشتند به نذر کردن به آقا ایمان آورده اند . در این شرایط بنده ایشان را سوای پدر بزرگی ، دارای شخصیتی فرا فامیلی و عام میدانم یعنی ایشان به عموم تعلق دارند و ارادتی که از ایشان در روستا های همجواری چون ایلیکا و کمربن و دونا و چلک و آزادمون و آهار و هر جایی که پا گذاشته بود ؛ میبینیم نشون میده ایشان فقط به خانواده خودش تعلق نداره بلکه به تمامی کسانی که در حین حیاتشان ایشان را میشناختند و حتی کسانی که اکنون از برآورده شدن حاجتشان به ایشان ارادت پیدا میکنند نیز تعلق داره و روز به روز به اردتمندانش اضافه میشه و جاودانه تر میشه . چون مرد خدا بود .

[sina92]

به نام خداوند مهربان و آمرزنده
حضرت حجت الاسلام آقا سید مصطفی برازنده (میر محمد حسینی) از افتخارات فراموش ناشدنی روستای ما بودند ، هستند و خواهند بود و از آنجا که ایشان عموی مادر بزرگوار من یعنی برادر آقا سید علی عمران (پدر بزرگ من) بودند؛ علاقه و احترام ما به ایشان چندین برابر می شد.
درگذشت ایشان چنان تاثیری در من گذاشت که من یکی از زیباترین مقالات و نوشته های خودم را در سوگ ایشان نوشتم. روضه های شبانه ی ایشان در شبهای عاشورا برای من که نوجوانی بیش نبودم بسیار زیبا و تاثیر گذار بود. از حفظ خواندن قرآن و بسیاری از دعاهای مفاتیح الجنان به خصوص دعاهای شبهای ماه رمضان با وجود محروم بودن از نعمت بینایی همیشه مرا مات و مبهوت می کرد. زمانی که محمود آباد تشریف داشتند هر سال یک شب از ماه رمضان خانواده ی ما را برای صرف افطاری به منزلشان دعوت می کردند و یک شب هم به منزل ما تشریف می آوردند. و برای کودکی مثل من که به ایشان در عین کودکی ارادت و اعتقاد خاصی داشتم تمامی آن ساعات، لحظات شیرینی بود.
در این سالها برای جوانان و نوجوانان روستا که توفیق زیارت ایشان را نداشتند افسوس می خورم که از زیارت چه گوهر گرانبهایی بی نصیب ماندند. باشد که همه ی ما یاد و خاطره ی آن بزرگوار را گرامی بداریم و در راه شناخت ایشان به نسل های آینده قدم های موثر برداریم.
در پایان برای آن مرحوم ، علو درجات و همنشینی با اولیای الهی و امامان بزرگوار را از درگاه خداوند متعال خواهان و خواستارم.

[amerali]

و عکسی از آقا سید مصطفی و همسر مکرمه ایشان که همیشه با روی خوش و چای داغ پذیرای مهمانان بودند ، روحشان شاد و یادشان گرامی باد .

[amerali]

همانطور که وجود آقا سید مصطفی در حین حیاتش با برکت بود ، اکنون پس از 20 سال از زمان در گذشت ایشان ؛ فرزندانش به کمک تعدادی از هم ولایتیها با ساخت پله از جاده تا جلوی تکیه و داخل حیات مسجد از محل نذورات اهدایی مردم بر مزارش ، بار دیگر وجودش با برکت بوده و باعث آسایش و تسهیل در تردد مردم در این مسیر شده است . روحش شاد . البته افراد دیگری نیز هستند که پس از فوتشان ، از این برکات برای مردم و روستا داشته اند ؛ از جمله تامین عمده هزینه برای ساخت غسالخانه از طرف خانواده مرحوم حجت پیشکار . روح ایشان نیز شاد باد . تا باشد از این نوع اعمال نیک البته با پندار نیک و نیات پاک .

[amerali]

نگینی بر تارک روستا

[leylanadery]

عالی بود

[amerali]

بله عالی بودند .